کد مطلب:243838 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:124

برآوردن احتیاجات اصحاب
[152] 2 - كلینی آورده است:

احمد بن زكریای صیدلانی از مردی از بنی حنیفه از اهالی بست و سیستان، روایت كرده كه گفت: در سفر حجی با امام جواد علیه السلام، در اول خلافت معتصم عباسی، همراه شدم، یك روز



[ صفحه 135]



كه با حضرت بر سفره نشسته بودیم و گروهی از طرفداران معتصم نیز حضور داشتند، به حضرت عرض كردم! همانا فرماندار ما - فدایتان گردم! - مردی است كه شما را دوست دارد و از شما پیروی می كند، و من به خزانه او بدهكارم، اگر صلاح می دانید - خدا مرا فدایتان گرداند!

- نامه ای در خصوص نیكی كردن به من، برایش بنویسید.

حضرت فرمود: او را نمی شناسم، عرض كردم - فدایتان شوم! - او، چنان است كه به عرضتان رساندم، دوستدار شما خاندان است و نوشته ی شما نزد او، برای من سودمند است، پس كاغذی گرفت و چنین نوشت:

بنام خداوند بخشنده مهربان، اما بعد، حامل نامه ی من، از دین و مذهبت به نیكی یاد كرد و بدان كه كار نیكویت، به كار تو خواهد آمد، بنابراین، به برادران ایمانی خود، نیكی كن و آگاه باش كه خدای متعال از كوچكترین كار تو، بازخواست خواهد فرمود.

راوی گفت: چون وارد سیستان شدم، پیشاپیش خبر مرا به حسین بن عبدالله نیشابوری كه فرماندار بود، رسانده بودند و تا دو فرسخی شهر به استقبالم آمده بود، پس نامه را به او دادم، آن را بوسید و بر چشمش نهاد، سپس به من گفت: چه خواسته ای داری؟ به او گفتم! مالیاتی به خزانه ی شما بدهكارم، بی درنگ دستور داد، دین مرا از دفتر خزانه پاك كنند و به من گفت: تا من بر سر كارم، مالیات نپرداز، آنگاه احوال خانواده ام را پرسید و من، وضع آنها را بازگو كردم و او دستور داد، ماهیانه ای بیش از حد نیاز ما، به ما بپردازند، علاوه بر اینكه تا مصدر كار بود، مالیاتی نپرداختم و تا وقتی زنده بود، ماهیانه ی ما را هم قطع نكرد. [1] .


[1] كافي 5: 111 ح 6.